آرایشگاه
امروز محمد بردیم آرایشگاه خیلی زیبا شدم اولش که وارد شدم با همان زبان بچگی ام گفتم که می شه مو کوتاه نکنیم مامانی هم با من حرف زد من رو راضی کرد مو هامو کوتاه کنم ولی در عوض یک مورچه برام گرفت و اینقدر آرام بودم که هر کی از کنار آرایشگاه رد می شد می گفت عجب پسر آرامی ومامانم هم از ته دلم خدا رو شکر کردم اینم عکس من قبل ازاینکه موهامو کوتاه کنم الهی مامان قربونت بشه چقدر مظلموم افتادی ببینید مامانم برام مورچه گرفته ...